هدیه اول عید نوروز
29 اسفند 1394 توسط روزمرگی ها
کم توقع بود .اگر چیزی هم برایش نمیخریدیم،حرفی نمی زد.نوروز ان سال که رسیده بود،پدرش رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید. روز دوم فروردین ،قرار شد بریم «دیدو بازدید». تا خانواده شال و کلاه کردند، علی غیبش زد.
نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد. به جای کفش، دمپایی پاش بود. گفتم :مادر،کفشات کو؟! گفت:« بچه ی سرایدارٍ مدرسمون ، کفش نداشت ،زمستان را با دمپایی ها سر کرده بود».
با اینکه دوازده یال بیشتر نداشت ، همیشه به یاد فقرا و بچه یتیم ها بود .
{خاطره ای از شهید علی چیت سازان }
برگرفته ازنشریه آرامش بهار سازمان اوقاف و امور خیریه